خر یک گوش

داستان خر یگ گوش:                                                                                                                                                               در یک روز زیبای بهاری به ییلاق رفته بودیم در آنجا مردی را دیدیم که آهسته با خرش به ما نزدیک می شد . هنگامی که مرد به ما رسید دیدیم خرش یک گوش ندارد . شگفت زده شدیم و به او گفتیم چرا خر شما یک گوش است ؟

مرد روستایی با قاطعیت گفت : خرم حرف گوش نمی کرد یک گوشش را بریدم تا آدم شود .

دهانمان از تعجب دقایقی باز مانده بود وقتی به خود آمدیم مرد خر سوار از ما دور شده بود . چه زیبا حکیم ارد بزرگ فرموده است : درنده خویی برخی از آدمیان ، بسیار ترسناکتر از جانوران است . 

چیزی برا گفتن ندارم.......:\

افسرده

ای خدا ....هیشکی منو دوس نداره 

پل ارتباطی

من و تو همسایه خدا بودیم...
ما به دنیا اومدیم و همه چیز تمام شد.....
ما دیگر نه همسایه بودیم نه همسایه خدا..........
ما گم شدیم و خدا را گم کردیم..............
یادت می آید چمله اخر خدا رو............
از قلب کوچک تو تا من یک راه مستقیم هست...........
اگه گم شدی از این راه بیا............
بلند شو ..از دلامون شروع کنیم.........
تا خدا راه زیادی نیست..........

معلم سال اول

شیر آفریقایی هر شب که می خواهد بخوابد میداند که فردا باید از کند ترین غزال آفریقایی کمی تند تر بدود تا از گرسنگی نمیرد.....و غزال آفریقایی هر شب که می خوابدمی داند که فردا بایداز تند ترین شیر آفریقایی کمی تند تر بدود که کشته نشود 

مهم نیست که تو شیر هستی یا غزال مهم این است که باید فردا را از امروز تند تر بدوی..........

چشم دل

زیبایی ها را چشم می بیند و مهربانی ها را دل.....چشم فراموش می کند اما دل هرگز.....پس بدان هیچ گاه فراموش نخواهی شد......چه خوبه که بدی های ادما رو چشم ببینه و فراموش کنه..اما خوبی ها را دل ببینه و حفظ کنه.....متاسفانه در بین ما کسایی هستن که که خوبی ها با چشم می بینند....پس بیایید شروع کنیم که با چشم دل به خوبی ها نگاه کنیم............